کد مطلب:28478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

مخالفت حاکم بصره با بیرون راندن ناکثین












2165.شرح نهج البلاغة- به نقل از ابن عبّاس-: زبیر و طلحه با شتابْ عایشه را حركت دادند تا به حوضچه های ابوموسی اشعری در نزدیكی بصره رسیدند و برای عثمان بن حنیف انصاری- كه كارگزار علی علیه السلام در بصره بود- نامه نوشتند كه دارالحكومه را برای ما خالی كن.

وقتی نامه آنها به وی رسید، سراغ احنف بن قیس فرستاد و گفت: این گروه بر ما وارد شده اند و همسر پیامبر خدا، همراه آنان است و مردم به سرعت به سمت او می روند، چنان كه می بینی.

احنف گفت: آنان همسر پیامبرصلی الله علیه وآله را برای خونخواهی عثمان آورده اند و آنان، همان كسانی اند كه مردم را بر عثمان شوراندند و خونش را ریختند. به خدا سوگند، چنین می بینم كه آنان دست نمی كشند تا آن كه میان ما دشمنی افكنند و خون های ما را بریزند. به خدا سوگند، گمان می كنم به زودی از تو چیزهایی می خواهند كه به عهده تو و در اختیار تو نیست.اگر با كسانی كه از بصریان در فرمان داری، به سمت آنان به پا نخیزی [ فرصت از دست می رود]؛ زیرا كه امروز، تو حكمران بر آنانی و فرمان تو در میان آنان، مُطاع است. پس همراه مردم به سوی آنان حركت كن و بر آنان سبقت گیر، پیش از آن كه با تو در یك خانه قرار گیرند؛ چرا كه مردم، از آنان بیشتر اطاعت خواهند كرد.

عثمان بن حنیف گفت: رأی درست، رأی و نظر توست؛ ولی من ستیز و شروع كردن به آن را خوش نمی دارم و امید به عافیت و صلح دارم تا این كه نامه و رأی امیرمؤمنان به من برسد و طبق آن عمل كنم.

پس از احنف، حُكَیم بن جَبَله عبدی از قبیله بنی عمرو بن ودیعه، نزد عثمان بن حنیف آمد و نامه طلحه و زبیر را برایش خواند.حكیم بن جبله نیز مانند احنف بن قیس با او سخن گفت و عثمان بن حنیف، همان پاسخی را كه به احنف داده بود، به او هم داد.

حُكَیم به وی گفت: اجازه بده به همراه مردم، به سوی آنان حركت كنم. اگر به اطاعت امیرمؤمنانْ تن دادند [ كه هیچ]؛ وگرنه تمامی آنان را می رانم.

عثمان گفت: اگر نظرم چنین بود، خودم به سوی آنان حركت می كردم.

حُكَیم گفت: بدان، به خدا سوگند، اگر آنان به این شهر وارد شوند، دل های بسیاری از مردم به سویشان كشیده می شود. تو را از مقام و منصبت به زیر خواهند كشید و تو خود، این را بهتر می دانی. ولی عثمان بن حنیف از قبول پیشنهاد او سر باز زد.[1].









    1. شرح نهج البلاغة: 311/9، الدرجات الرفیعة: 381.